سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























جهادی

چقدر سخته که آروم وقرارنداشته باشی ،احساس سنگینی کنی ونفس هات به شماره بیفته

چقدر سخته که دلت جلوی چشمات جون بده ونتونی کاری برا زنده موندش بکنی

چقدر سخته که خواب از خونه چشمات قهر کنه 

چقدر سخته که غریب ِ وطنت باشی

چقدر سخته که دنیا با همه بزرگیش برات قفس بشه

چقدر سخته...........


نوشته شده در دوشنبه 89/11/25ساعت 1:13 عصر توسط خادم جهادی نظرات ( ) |

تنها امیر فاتح میدان عشق کیست ؟!

عشق است حسین وگوش به فرمان عشق کیست؟!

روح تنیده در تن عشق کیست؟!

علامه مفسر قرآن عشق کیست؟!

اذن دخول در حرم یارزینب است

ذرات وکائنات همه مرده یاخموش !

در احتجاج بود زنی یک علم به دوش!

آتش فشان قلب خداوند در خموش

هوهوی ذوالفقار علی میرس به گوش

در هیبتی ز حیدر کرار، زینب است

پیداترین ستاره دیبای خلقت است

زیباترین سروده لبهای خلقت است

زهراترین زهره زهرای خلقت است

چشم ستاره در به در جستجوی ماه

بر روی نیزه دیده زینب گرفت، راه

مبهوت می نمود به سرنیزه نگاه

آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه 

که ای جان پناه زینب واطفال بی پناه

راحت بخواب، چونکه پرستار زینب است

از نای من به ناله چوافتاد، نای نی

عالم شنید از پس آن های های نی

توبرفراز نیزه ومن در قفای نی

آن قدر سنگ خورده ام از لابه لای نی

تا اینکه یافتم سرت از رد ِ پای نی

عشق توهست آتش ونیزاز ، زینب است!

خورشید روی قله نی آشکارشد

کوچکترین ستاره ، سرشیر خوار شد

ناموس حق به ناقه ی عریان سوار

هشتاد و چهار خسته به هم قطار شد

زیباترین ستاره دنباله دار شد

در این مسیر نور ،جلو دار زینب است

 

 


نوشته شده در دوشنبه 89/11/25ساعت 1:3 عصر توسط خادم جهادی نظرات ( ) |

َگیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست

باشد محل نده قسم مرتضی که هست

 

وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست

چادر نماز حضرت خیرالنساء که هست

 

آیا فقط سعادت زینب اضافی است !

بیرون نکن ما را ز ِ خانه جا که هست!

 

از درد تکیه مده سر به نیزه ات

زینب نمرده ! شانه دارالشفا که هست

 

قربانیان خواهر خود را قبول کن

گیرم که نیست اصغر تو طفل ما که هست

 

گفتی که زن جهاد ندارد برو !

لفظ برو چه داشت برادر بیا که هست !

 

گفتی مجال خدمت شام بعد از این دهم

از سر مرا باز نکن کربلا که هست


نوشته شده در یکشنبه 89/9/28ساعت 8:58 صبح توسط خادم جهادی نظرات ( ) |

 

 

باید که زود راهی غوغا کنم تو را

کو دیده ای که خوب تماشا کنم تو را؟

 حالا که عشق کرده تمنا تو را ز من

انصاف نیست باز تمنا کنم تو را

باید هر آنچه هست فدای امام کرد

انصاف نیست زین همه منها کنم تو را

سرمایه منی به روی زمین کنون

خواهم که خرج عالم بالا کنم تو را

هر چند مادرم ولی ای نازنین پسر

مردانه فدیه در ره بابا کنم تو را

این افتخار بس دو جهانم علی که من

خواهم فدای زاده زهرا کنم تو را

دشمن نداد آبت اگر غم مخور علی

صحرا به آب دیده چو دریا کنم تو را

 


نوشته شده در سه شنبه 89/9/23ساعت 10:38 صبح توسط خادم جهادی نظرات ( ) |

 
 

 

در تنگنای حادثه بر لب نوا گرفت

از بی قراری‌اش دل هر آشنا گرفت

 

با شوق پر کشیدن از این خاک بی فروغ

در بین گاهواره قنوت دعا گرفت

 

اعلام کرد تشنه‌ی‌ صبح شهادت است

آنقدر ناله زد که گلوی صدا گرفت

 

آنقدر اشک ریخت که خورشید تیره شد

از شرم چشم غرق به خونش، هوا گرفت

 

در آخرین وداع غریبانه اش پدر

او را به روی دست برای خدا گرفت

 

ناگاه یک سه شعبه سراسیمه سر رسید

ناباورانه فرصت یک بوسه را گرفت

 

تا عرش رفت مرثیه‌ی سرخ حنجرش

جبریل روضه خواند و خدا هم عزا گرفت

 

از شرم چشم های پر از حسرت رباب

قنداقه را امام به زیر عبا گرفت

 

?شاعر نوشت از کرم دست کوچکش

آخر از او حواله‌ی یک کربلا گرفت

                                                                                                   یوسف رحیمی


نوشته شده در دوشنبه 89/9/22ساعت 10:24 صبح توسط خادم جهادی نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak