پيام
+
همنشين دلِ من زهرِ شرر بار شده*قاتل مادرِ من آن در و ديوار شده/ياد مادر به خدا کرده مرا دلگيرم*قصهي کوچه ميانِ دلِ من خار شده/من که در کوچه، زمين خورده به خود ميپيچم*جگرم سوخته و سخت گرفتار شده/ميخورم روي زمين خاک شده غمخوارم*صادقِ آلِ علي يکّه و بييار شده/بسکه منصور خورانده به دلم زهرِ ستم*دلِ پژمردهي من زخمي و بيمار شده
كوثرانه
89/7/11
*جهادي
/آخر از سوز شرر سينهي من ميسوزد*روز من در نظرم همچو شبِ تار شده/شکر حق روزهي امروز قبولش گرديد*
عاقبت روزه به زهرِ عدو افطار شده