پيام

*جهادي
89/7/27

+ کنار سفره که بوديم حرف مشهد شـد / وزيد بوي خراسان و ناگـهان رد شد * دوباره يـاد غريب آشـنا و شـوق حرم/ و سيل اشک که پشت پلکها سد شد* و دخترم که به دل حسرت زيارت داشت / درست هم نظر مرتضـي و احمـد شد* دو سـال هست که تو قـول داده اي بابا/ بـراي مـا که نـرفتيم واقعـآ بـد شد

ايمان 89/8/4

تمام بودنـم آوار شـد و يـک لحظــه /زمان براي عبور از خـودش مردد شد* دو روز بـعد بليـط و شـروع يک پرواز / کبوترانـه دلـم بـي قـرار گنبـد شد* قطار تهران،مشهد درست ساعت هشت /و ايستگاه که سرشار بـوق ممتد شد *و چند ساعت ديـگر به صحـن آزادي نگاه منتظرم گـرم رفـت و آمـد شد

خب كناره سفره كه بودي غذا چي داشتين؟ يه وقت تارف نكنيد!!!!!

آه ببخشيد...يادم رفت..بفرمايين..تعارف نكنين..از دست اين بچه ها نميذارن يه لقمه نون از گلو ادم بره پايين ...ميبيني خوااااااااااااااااااااااااااااهرچي ميكشم

نه اگه غذاهاتون چيزه خوبي هست تارف كن.اگه خوب نيست الكي نيايم نشينيم سر سفره كه هم ضايع بشيم هم يه منتي بذاري سرمون دي::::::::

اي بابا لر و اين حرفها ؟...منت؟...تو بيا گشنه برنميگردي..نگران دختر و پسرام نباش مطمئن باش سهمتو نميخورن..دي

جهادي تو بچه كجايي؟ چند سالته ؟ اسمت چيه؟

به همين راحتي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خرم آبادي هستم

هيشكي بلند گو نداره بده به من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اوهو....منم بچه دامغان هستم... بگو چند سالته ديگه

رسم براينه كه اول اطلاعات ميدن بعد اطلاعات ميگيرن سيما خانم

بلند گو چي شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سيما 19 دامغان

اهان خب بچه اي هنوز

آهان مرسي نظر لطفتونه...شما چي؟

من؟...من چي؟

گوشتو بيار............. فهميدي؟؟؟؟؟؟؟

آرههههههههههههههههه ... دي:

پول؟من؟نه بابا....بنده هنوزتحت تكفل ابوي گرام دارم استمرار حيات ميكنم.....نه اينا يعني صلوات بفرست..شما حالا حالاها بپرس

چي؟چي هست؟

اتفاقا من اين سري كرمانشاه مريض شدم بچه هاي روستا برام ترخينه اوردن قبلش به خودم گفتن كه مياريم..اون موقعي كه ترخينه اورده بودن من بيرون بودم شب هوا خنك بود با بچه ها رفته بوديم بيرون پتو انداخته بوديم..وقتي اومدم ديدم ترخينه رو اوردن بچه ها هم نوش جان كرده بودن.ص

يكي از غذاهاي محلي ما هستش اگه روش نعنا داغ يا پونه داغ بريزي خيلي خوشمزه ميشه

روش پختش خيلي مهمه كه بلد باشين