پيام
+
من الغريب الي الحبيب: هر يك نفس بدون شماتنگ مي شود:-(

قافيه باران
92/3/6
*جهادي
گر ديگرت بر آن در دولت گذر بود/ بعد از اداي خدمت و عرض دعا بگو/
هر چند ما بديم تو ما را بدان مگير
*جهادي
از اين بغض جگرسوز نفس تاب ندارد
*جهادي
ساعتي رفته ولي هيچ خبر نيست از او ..آه كجا رفته دير كرده چه شده؟ چند دل شوره دارم ،مانده نفس بين گلو
*جهادي
گوييا بي اثر و بي ثمر است نغمه و هم ناله من
*جهادي
من از ديار حبيبم و غريب افتادم/بيا اي گل زهرا برسم به فريادم /در اين زمان غربت تو تكيه گاه مني/ز لطف و مرحمت خويش كن تو امدادم/تمام دار و ندارم تصدق سر تو /وجود خويش همه نزد نام تو. دارم/هميشه ناله ام از دوري شما بوده/ولي به ياد سحرگاه وصل تو دلشادم
*جهادي
ز داغت اي گل عطشان شرار افتاده در دلها
*جهادي
الا اي همسفر ،قدري آهسته تر مرا باخود ببر
*جهادي
نگاهت با من است اما دلت جاي دگر باشد به فكر كيستي؟ نام كه را ورد زبان داري ؟
خادمة الشهدا
بي نهايت لايک براي عکس زيبا:(
*جهادي
ز تو بوي حسين آيد بزرگي بر تو مي شايد بگو گر نسبتي بر فاطمه داري
*جهادي
امان از وقتي چاره اي جز نگاه به آسمان نباشد
*جهادي
ابد والله وانفسا حسينا
*جهادي
در كوي نيك نامان مار گذر ندادند/گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را ..تغيير ده قضا را ..تغيير ده قضارا
*جهادي
ديگر دلم هواي ذكر سحر ندارد:-(
*جهادي
خوشم اگر حقيرم حقير خوبانم/بدين طريق قدم در ره تو بنهادم/بدين طريق بود عاقبت به خيري من/كه در ميان قنوت سحر كني يادم/مرا اگر ز سر خويش وا كني چه كنم؟
خادمة الشهدا
حالا که کربلاي تو روزي ما نشد ....يک گوشه مي رويم و فقط گريه مي کنيم
*جهادي
زبس در گلو عقده دارد دلم/به زانوي غم ،سر گذارد دلم/چنان داغدار تو ام روز و شب /چو خونآبه از ديده بارد دلم/تو را اي خدايي ترين آرزو/به دست خدا مي سپارد دلم/تو رفتي ولي داغ تو ماندني ست/پس از تو چنين مي نگارد دلم/سر كوي تو خانه دارد دلم
*جهادي
چه بگويم كه تو خود شاهد رنجم شده اي /بارها مرهم اين سينه تنگم شده اي
*جهادي
بيا نگارآشنا شب غمم سحر نما
*جهادي
دل ارمهرت نورزه بر چه ارزه /نخواهم دل كه مهر تو نورزه
خادمة الشهدا
:(
*جهادي
كاش سيلي گردد اين اشك غمت ايد به چشمم/ تا مگر ويران كنم بنياده عمرم را بميرم
*جهادي
به هر جا ميروي از پي دلم چون سايه مي آيد/كه لب بگشايي و با من بگويي يك سخن شايد
*خون شهدا*
عكس فوق العاده ايه...
*جهادي
سوي من لب چه ميگزي كه مگوي هيچ :-(
*جهادي
پس از تو سهم زينب بي محارم غريبي و اسارت ميشه عباس
*جهادي
آه اي پناه خواهر/واي اي اميد آخر/ ................دارم به لب نوايي /آه از غم جدايي/ذكر لبهاي من شده اناعليه راجعون/آتش دلم ببين /قلبم آروم نداره/هردم چشمام مي باره
*جهادي
باز از سينه دلم با دل خون پاي برهنه زده بيرون به گمانم شده مجنون* به كجا مي بردم اين كه چنين بال كشيده است و پريده است و رهيده است *كه جان كاه كشيد از دل خود آه *دلم سوخت براي دلم و تا كه نشستم به بر حرف دل خويش شنيدم كه به لب *ندبه كنان مويه كنان آه كشان ا ز دل و جان گفت*: سوالت چه ؟! ببين حال شب و روزم و اين غصه جان سوز* كه ياران و رفيقان همه گشتند مسافر ،همه زائر ،همه حاجي همه محُرِم
*جهادي
و گمانم كه هم الان همگي گرم طواف اند به دور حرم قبله عالم ، همان عشق معظّم ،همان روح مكّرم، خداوند غم و اشك محرّم و من غم زده اينجا تك و تنها
كيوان گيتي نژاد و
يا علي گو از بيابان عزم کعبه کن ملال بر تنم مکوب ياران مغيلان به دوشند و مرکب تو پير مغان گل بر سينه مرغ در ابر بيابان ميزند
كيوان گيتي نژاد و
دل بکوبش بر رخ علي هرچند عيانش کردي بدان تا ابد راز دار غم مجنون نداي توست اي زينب علي