سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























جهادی

 

پریشان روزگارم 

روزهاپیاپی مرامیزبان خود میکنند

چمدان بسته ی سفرمرامیبینند

 ومیخواهند هرطورچند روزبیشترمرادراین کلبه نگاهدارند

 شاید ماندگارهمیشگی کلبه شان شوم

 اماغافلند که من چشم انتظاررفتن انانم بلکه سفرم را بیاغازم

فضای کلبه نفسم رابند میاورد من فقط برای شب به کلبه پناه اورده بودم

مجبورشدم بخاطرترس ازطوفان وصدای زوزه حرامیان به کلبه برو.م

 سفرمرابه قصد توشروع کرده بودم وحال این مهمانهای خودخوانده مرا ازامدن نزد توبازمیدارد

نمیدانی چقدرتحمل حضورشان  سخت می نماید

 کاش زودترامروزبه پایان برسد

من لی غیرک


 


نوشته شده در شنبه 93/7/12ساعت 1:47 عصر توسط خادم جهادی نظرات ( ) |


Design By : Pichak